داستان کوتاهی از لنین... محمد بوتیماز
الهه ی الهام
انجمن ادبی

« مرد و چاله»

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد ...
یک راهب او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!

فرستنده: محمد بوتیماز



نظرات شما عزیزان:

جعفر سپهريان  
ساعت10:13---24 آذر 1392
سلام عمو زاده گلم اميدوارم هيچ وقت در چاله زندگي نيفتي
پاسخ:سلام بر پسرعموی عزیز و گرامی که یادش یاآور روزهای خوش جوانیست.از این که به وبلاگ خودت سر زدی ممنونم. هنوز و همیشه منتظرت هستم.سلام برسانید


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





یک شنبه 9 آذر 1392برچسب:بوتیماز,لنین,مردوچاله,الهه ی الهام, :: 10:17 :: نويسنده : حسن سلمانی

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان